دل نوشته های یک طبسی ( دشتغران)
آنروز که میرفتی؛
برای او که زندگی را مدیون اویم
چه غریب بودی.
و امروز؛
روی دستان خورشید میچرخی.
نور میافشانی.
زندهگی میدهی.
معجزه میکنی.
همچو عیسی(علیهالسلام)،
زنده میکنی؛
دل را.
میآیی تا خود گمشدهام را نشانام دهی.
تا زندگی غرق در دنیایم را صفا دهی.
هنوز هم به یادمان هستی،
تا همیشهی خدا!
نوشته شده در یکشنبه 89/5/10ساعت
12:59 عصر توسط سعید غلام زاده نظرات ( ) | |
قالب وبلاگ : قالب وبلاگ |